قران و معجزاتش
شق القمر
:«اِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ * وَ إِنْ یَرَوا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ».
(رستاخیز نزدیک شد وماه شکافت اگر معجزه اى ببینند از آن روى برمى گردانند و مى گویند همان سحر و جادوى مستمر است).
مفسّران اسلامى مانند: زمخشرى در کشاف، طبرسى در مجمع البیان و فخر رازى در مفاتیح الغیب، و ابن مسعود در تفسیر خود و … مى نویسند:
مشرکان قریش خدمت پیامبر رسیدند و از او درخواست کردند که براى اثبات نبوت ورسالت خود ماه را دو نیم کند، حضرتش فرمود: اگرچنین کنم ایمان مى آورید؟ همگى گفتند: آرى! پیامبر از خدا درخواست کرد که خواسته آنان را عملی کند، آنگاه با انگشت خود اشاره کرد و ماه دو نیم شد و فرمود: شاهد باشید.
ممکن است سؤال شود که: نزدیکى قیامت با دو نیم شدن ماه به دست پیامبر(صل الله علیه وآله) چه تناسبى دارد که کنار هم آمده اند.
پاسخ آن روشن است زیرا انشقاق قمر، و ظهور پیامبر خاتم، از شرایط و علایم قیامت است از این جهت این جمله به هم عطف شده اند و از نظر قرآن، علایم قیامت محقق گردیده است چنانکه مى فرماید:
1. «هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ»
(آنان انتظار مى کشند که رستاخیز به طور ناگهانى فرا رسد ولى (بدانید) که علایم آن محقّق شده است).
2. «وَ إِنْ یَرَوا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» .
(اگر معجزه اى ببینند از آن اعراض مى کنند و مى گویند این سحر وجادوى مستمر است).
مقصود از «آیه» که به معنى نشانه است غیر از قرآن است به دلیل این که مى گوید:«یَرَوا » (ببینند) واگر مقصود، قرآن بود مناسب بود که به جاى دیدن، لفظ «نزول» و مانند آنرا به کار ببرد.
این «معجزه دیده شده» ، همان «شق قمر» است که در آیه ى پیش وارد شده است.
با دقّت در این فراز، روشن مى گردد که ظرف و زمان دو نیم شدن ماه، در این جهان است نه در آستانه ى آخرت، زیرا در آن زمان کسى نمى تواند بگوید این همان سحر مستمرى است که نیاکان ما نیز با آن روبرو بودند!
معراج پیامبر:
معراج پیامبر اسلام (صل الله علیه وآله) در دل شب از مسجد الحرام تا مسجد اقصى یکى از معجزات پیامبر (صل الله علیه وآله) است که هم پیامبر مدعى آن بود و هم قرآن به صراحت کامل از آن خبر مى دهد و مى گوید: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ».
(منزه وپیراسته است خدایى که پیامبر خود را شب هنگام از مسجد الحرام تا مسجد اقصى برد تا برخى از آیات و نشانه هاى قدرت خود را نشان او بدهد، او است شنوا و بینا).
سیر پیامبر گرامى(صل الله علیه وآله) در نیمه ى شب از مسجدالحرام تا مسجدالأقصى بدون وسایل امروزى سیر اعجازى بود و از توانایى بشر بیرون بود. خود قرآن این اعجاز را براى پیامبر (صل الله علیه وآله) ثابت مى نماید و از آن در سوره دیگرسرسختانه دفاع مى کند، حتى مى رساند که مسجد الأقصى آخرین نقطه سیر او نبوده، بلکه از آنجا به سوى جهان بالا نیز عروج نمود.
گفتنی است روایات واحادیث اسلامى درباره ى معراج آن قدر فراوان است که هرگز نمى توان گفت این احادیث و اخبار همگى مجعول و موضوع مى باشد.
مباهله :
موضوع مباهله ى پیامبر (صل الله علیه وآله) با مسیحیان نجران مطلبى است که قرآن در سوره ى آل عمران آیه ى شصت و یک، متذکر آن مى گردد و مى رساند که پیامبر اکرم(صل الله علیه وآله) حاضر شد براى اثبات حقانیت آیین خود با سران «نجران» به مباهله برخیزد و وعده قطعى داد که اگر براى مباهله حاضر شوند عذاب الهى دروغگویان (نصاراى نجران) را فرا خواهد گرفت.
پیامبر نه تنها آماده ى مباهله با مسیحیان نجران بود، بلکه نداى او در این قسمت وسیع وگسترده بود وخدا به او امر کرد که بگوید: « فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَواْ نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبینَ ».
(پس از علم ویقین ، هرگاه کسى با تو، به محاجّه برخیزد بگو بیایید فرزندان وزنان وجان خود را دعوت کنیم وبه مباهله برخیزیم ولعنت خدا را بر گروه دروغگو قرار دهیم).
نصاراى نجران آماده ى مباهله شدند ولى وضع پیامبر (صل الله علیه وآله) ونحوه ى حضور او در میدان مباهله، آنان را از ورود به مباهله منصرف ساخت و فهمیدند که در این مباهله عذاب قطعى خدا، آنان را خواهد گرفت.
نه تنها آنان حاضر نشدند، بلکه با وجود چنین نداى وسیع، تا پیامبر زنده بود کسى حاضر به مباهله نشد، درست است که اعجاز پیامبر(صل الله علیه وآله) به خاطر انصراف مسیحیان نجران، جامه ى عمل نپوشید امّا از این که پیامبر آماده ى چنین اعجازى گردید پاسخ دندان شکنى است براى کسانى که مى گویند پیامبر هیچ گاه مدعى اعجاز نبود وهر موقع معجزه مى طلبیدند،از آوردن آن سر باز مى زد، و مى گفت که من تنها منذر و مبشرم.
بیّنات پیامبر: «کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ… ».
(چگونه خداوند هدایت مى کند گروهى را که پس از ایمان کفر ورزیدند وگواهى دادند که پیامبر حق است ودلایل حقانیت او بر آنان رسید؟!)
این آیه حاکى است که پیامبر (صل الله علیه وآله) داراى بیّنات بود ومقصود از آن معجزات است .
آنچه باید توجه کرد جمله ى «وَجاءَهُمُ الْبَیِّناتُ» است «بیّنات» جمع «بیّنه» به معناى دلیل و شاهد است که مبیّن و روشنگر حقیقت مى باشد.
در بدو نظر ممکن است تصوّر شود که مقصود از «بیّنات» همان قرآن و یا بشارات نبوت پیامبر در کتابهاى آسمانى است ولى با ملاحظه آیات دیگر که در آنها این لفظ در معجزات و امور خارق العاده به کار رفته است مى توان گفت که مقصود از آن در این آیه، یا خصوص معجزات وخارق العاده ها است و یا معنایى وسیع است که شامل معجزات نیز مى شود و جهتى ندارد که مفاد آیه را در قرآن و یا بشارات نبوت آن حضرت در عهدین منحصر بدانیم.
اینک آیات:
1. «…وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ…» ؛ (به عیسى بن مریم معجزات دادیم).
2. «…ثُمَّ اتَّخَذُوا العِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ…» .
(پس از معجزاتى که آنان (بنى اسراییل) دیدند، گوساله را معبود خود اتّخاذ کردند).
3.« …إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ…» ؛ (با معجزات به سوى آنان آمدى).
4. «…وَلَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ…» (رسولان آنان به سوى آنها با معجزات آمدند).
معجزه دیگر اینکه پیامبر اسلام (صل الله علیه وآله) مانند مسیح از غیب خبر مى داد :
قرآن مجید یکى از معجزه هاى حضرت مسیح را این مى داند که وى از غیب خبر مى داد و مى گفت:
«…وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ…» .
(از آنچه که مى خورید و در خانه هاى خویش ذخیره مى کنید خبر مى دهم).
این جمله در کنار سایر معجزات حضرت مسیح وارد شده است، پیامبر گرامى (صل الله علیه وآله) به وسیله ى وحى الهى از یک عده حوادث غیبى خبر داد، تعداد خبرهاى غیبى قرآن، بیش از آن است که در این مجال بتوان به آنها اشاره نمود، از باب نمونه:
پیامبر گرامى (ص) به وسیله ى وحى الهى از پیروزى رومیان پس از شکستو از مرگ ابولهب وهمسر او ام جمیل ، بر حالت کفر وهمچنین از مرگ ولید بن مغیره بر حالت کفر وشرکو از شکست قریش در جنگ بدر… خبر داده است آیا این خبرهاى غیبى گواه بر آن نیست که پیامبر گرامى (صل الله علیه وآله) علاوه بر قرآن معجزه ى دیگرى نیز داشته است؟
منابع: گردآوری از کتاب: منشور جاوید، شیخ جعفر سبحانی، ج7،(سربازان اسلام)
برای مطالعه بیشتر ایات وادرس دقیق ایات به منبع رجوع شود.
دلیل شیعه برای صلوات بر آل محمد صلی الله علیه و آله
برخی علمای اهل سنت، صلوات را مخصوص رسول خدا صلی الله علیه و آله و حداکثر در حق انبیای الهی روا دانسته و از نوع صلواتی که در بین شیعیان رایج است اظهار شگفتی می کنند؛ آنگاه با کنایه و یا صریح، کار آنها را مردود شمرده و از آن نهی می کنند.
فخر رازی می نویسد: علمای ما (اهل سنت)، ذکر «صلوات اللّه علیه» و «علیه الصلاة و السلام» را جز در حق رسول خدا جایز ندانسته و از آن منع می کنند در حالی که شیعه آن را برای علی و اولاد علی هم به کار میبرد.(1)
قاضی عیاض می نویسد: سلام و صلوات مخصوص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سایر انبیاء است و کس دیگری در این امر با آنها شریک نیست؛ چنانچه خداوند متعال دستور داده است: «صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً». در مورد دیگران باید غفران و رضای الهی را برایشان طلب کرد همانگونه که خداوند متعال فرمود: «یقولون ربّنا اغفر لنا ولإخواننا الذین سبقونا بالإیمان» و نیز: «والذین اتّبعوهم بإحسان رضی اللَّه عنهم».
او ادامه می دهد: اما این نوع صلوات که غیر پیامبر(منظورش آله و یا آل محمد) صلی الله علیه و آله را هم اضافه می کنند ساخته و پرداخته شیعه است که باید با آن مخالفت کرد.(2)
سوال:
اگر حق این است که این آقایان ادعا می کنند و نباید کس دیگری را به ذکر صلوات اضافه کرد؛ به ما پاسخ دهند که چرا خودشان صحابه را به این ذکر اضافه کرده و بعد از صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله می گویند: «و صحبه» ؛ «و علی صحبه»؟
دلیل شیعه در گفتن «و آله» در صلوات
شیعه معتقد است اسلام در قرآن خلاصه نمی شود و این سخن که «کتاب الله حسبنا؛ کتاب خدا ما را کفایت می کند»(3)، سخنی باطل و مردود است. ما بر این باوریم که پیام اسلام را باید از قرآن و عترت شنید و این همان سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین(4) است. از این رو اگر دستوری در قرآن نبود ولی روایت معتبری داشت مانند قرآن مقبول است و باید به آن عمل شود.
بنابراین:
1. درست است که در قرآن سخنی از «و آله» نیست و آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما» (5) تنها به رسول خدا اشاره می کند؛ اما از این آیه فهمیده نمی شود که به دیگران نمی شود سلام داد و درود فرستاد.
2. رسول خدا صلی الله علیه و آله مفسر قرآن است و اوست که پرده از ابهام برداشته و اختلافات تفسیری را حل می کند «وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فیهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (6) حال که روایات روشنی از آن حضرت در اختیار ما و شماست؛ چرا به آن مراجعه نکرده و توجهی به آنها نمی کنید؟
اگر به سخنان آن حضرت مراجعه کنید؛ پاسخ روشنی دستگیرتان می شود:
کعب بن عجزة می گوید: در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودم که مردی آمد از حضرت پرسید: ای رسول خدا! ما می دانیم چگونه به شما سلام کنیم؛ ولی [نمی داینم چگونه به شما صلوات بفرستیم. به ما بگویید که] صلوات بر شما چگونه است؟
حضرت فرمود اینگونه بگویید: «اللّهمّ صَلِّ على مُحمُدٍ و على آلِ مُحمّدٍ كَمَا صَلَّیتَ عَلى آلِ اِبراهیمَ اِنَّكَ حَمیدٌ مجیدٌ اللّهمّ بارِك علَى مُحَمّدٍ و على آل محمد كما باركتَ على آل ابراهیمَ اِنّكَ حمیدٌ مجیدٌ». (7)
همانگونه که ملاحظه می شود صلواتی که شیعه می فرستد و برخی علمای اهل سنت از آن منع می کنند همان صلواتی است که در معتبرترین منابع خودشان به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است. با این تفاوت که شیعه برای اختصار تنها بخش ابتدایی آن را می گوید و جالب اینکه در این روایات، اصلا اثری از صحابه ای که برخی اهل سنت بر صلوات می افزایند وجود ندارد.
صلوات ابتر (بدون آل محمد)
کسانی از روی عمد یا ناآگاهی لفظ «آل محمد» یا «آله» را از کنار نام رسول خدا صلی الله علیه و آله حذف کرده و به جای آنکه بعد از نام شریف آن حضرت بگویند: «صلی الله علیه و آله و سلم»؛ می گویند «صلی الله علیه و سلم» اینان بدانند:
1. با اینکه خود را اهل سنت می خوانند اما بر خلاف سنت و دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله که خود نقل کرده اند عمل می کنند. آیت الله سبحانی پس از نقل روایت فوق می نویسد: از این بیان روشن میشود كه در موقع فرستادن صلوات، باید آل محمد را نیز ذكر كنیم تا صلوات كامل شود و این كه عدهای امروزه در سخنرانیها و نوشتهها، تنها بر پیامبر درود میفرستند و میگویند: «صلّی اللّه علیه وسلم»، كاملاً بر خلاف دستور رسول خدا است.
ابن حجر هیثمی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میكند كه آن حضرت فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «برای من درود مقطوع و بریده نفرستید، عرض شد مقصود چیست؟ فرمود: نگویید: اللهمّ صلّ علی محمّد، و سكوت كنید، بلكه لازم است بگویید: اللّهمّ صلّ علی محمّد و علی آل محمّد.» (8)
ایشان در ادامه می نویسند: البته شایسته است كه پس از ذكر صلوات، جمله «كَما صَلَّیْتَ عَلى إِبْراهیمَ وَآلِ إِبْراهیم» گفته شود، ولی گاهی به جهت اختصار این جمله ترك میشود، چنان كه خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) در روایت دوم به آن بسنده كرد.
گذشته از این، میتوان گفت جمله «كَما صَلَّیْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَ آلِ إِبْراهیم» جزء صلوات نیست، بلكه تعبیری است برای تعلیم آن؛ یعنی همان طور كه بر ابراهیم و آل او صلوات میفرستید بر محمّد و آل او نیز صلوات بفرستید و این دو را از هم جدا نسازید و شگفت آن كه در صحیحین و دیگر كتابها، نامی از صحابه به میان نیامده، در صورتی كه اهل سنت به هنگام فرستادن درود كامل، صحابه را بر آل عطف میكنند و میگویند: «و علی آله و صحبه» (9)
نکته پایانی
اگر کسی پیدا شد و باز بر این جمله باطل اصرار ورزید و گفت «حسبنا کتاب الله»؛ فقط از قرآن برای من دلیل بیاورید که به غیر پیامبر صلی الله علیه و آله هم می شود صلوات فرستاد این آیات را برای او می خوانیم:
یَأَ ایهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِیرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِیلاً * هُوَ الَّذِى یُصَلىِّ عَلَیْكُمْ وَ مَلَئكَتُهُ لِیُخْرِجَكمُ مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلىَ النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا (10)
اى کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد كنید و صبح و شام او را تسبیح گویید. اوست كه با فرشتگان خود بر شما صلوات مىفرستد تا شما را از تاریكىها به سوى نور بیرون آورد، و او به مؤمنان مهربان است.
همانگونه که ملاحظه می کنید در این آیات صلوات خدا و ملائکه اش انحصاری به رسول خدا صلی الله علیه و آله نداشته و تمام مومنینی را که اهل ذکر کثیر و تسبیح صبح و شامند را شامل می شود.
با استناد به این آیات و آن روایات است که ما خطاب به اهل بیت عصمت و طهارت عرض کنیم«صلوات الله علیکم» (11) و یا دل رو به کربلا کرده و با دیده اشکبار چنین می گوییم: صلی الله علیک یا ابا عبدالله.(12)
پی نوشت ها:
1. مفاتیح الغیب، ج16، ص: 136 2. ر.ک به الشفا بتعریف حقوق المصطفى 2: 191- 192
3. این سخن را عُمَر به زبان راند. صحیح بخاری ج1 ص 37 4. کافی ج1 ص294
5. آیه 56 سوره احزاب : اى كسانى كه ایمان آوردهاید بر او درود فرستید و سلام گوئید و تسلیم فرمانش باشید.
6. آیه 64 سوره نحل : ما این كتاب را بر تو نازل نكردیم مگر براى اینكه حقایقى را كه در آن اختلاف كردهاند، براى آنان توضیح دهى [تا از آرا، نظریات وسلیقههاى باطلشان نسبت به حقایق دست بردارند] و براى مردمى كه ایمان دارند [مایه] هدایت و رحمت باشد
7. صحیح بخاری ج2 ص159 و ج3 ص119 و ج4 ص72 و صحیح مسلم ج1 ص305
8. الصواعق المحرقه، ص 146 9. پایگاه اصلاع رسانی معظم له 10. آیات 41-43 سوره احزاب
11. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه ائمة المومنین 12. همان، زیارت امام حسین علیه السلام (زیارت اول)امید پیشگربخش تاریخ و سیره معصومین تبیان