تدبر در قرآن
24 اسفند 1401 توسط اعظم
سوره آل عمران
لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِن
شَيۡءٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٞ (٩٢)
هرگز به [حقيقتِ ] نيكى [به طور كامل] نمى رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد؛ و آنچه از هر چيزى انفاق مى كنيد [خوب يا بد، كم يا زياد، به اخلاص يا ريا] يقيناً خدا به آن داناست.
در این آیه به یکى از طرق وصول به حقیقت ایمان و مقام برّ و نیکوکارى اشاره مى کند; همان چیزى که بهترین نشانه شخصیت و عواطف انسانى، و تقوا است. مى فرماید: شما هرگز به حقیقت برّ و نیکى نمى رسید مگر این که از آنچه دوست مى دارید در راه خدا انفاق کنید (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ).
واژه برّ در اصل به معنى وسعت است، و لذا صحراهاى وسیع را بَرّ (به فتح ب) مى گویند، و به همین جهت به کارهاى نیک که نتیجه آن گسترده است و به ـ دیگران مى رسد بِرّ (به کسر ب) گفته مى شود.
تفاوت میان بِرّ و خیر از نظر لغت عرب این است که: بِرّ نیکوکارى توأم با توجه و از روى قصد و اختیار است، ولى خیر به هر نوع نیکى که به دیگرى بشود اگر چه بدون توجه باشد، اطلاق مى گردد.
پدر این که مقصود از کلمه برّ چیست؟ مفسران گفتگوى بسیار دارند.
بعضى آن را به معنى بهشت.
بعضى به معنى پرهیز کارى و تقوا.
و بعضى به معنى پاداش نیک گرفته اند، ولى آنچه
از آیات قرآن استفاده مى شود این است که: برّ
معنى وسیعى دارد و به تمام نیکى ها اعم از ایمان
واعمال پاک گفته مى شود،
چنان که از آیه ۱۷۷ سوره بقره استفاده مى
شود که: ایمان به خدا، و روز جزا، و پیامبران،
و کمک به نیازمندان، و نماز و روزه، و وفاى
بعهد، و استقامت در برابر مشکلات و
حوادث همه از شعب برّ محسوب مى شوند.
بنابراین، رسیدن به مقام نیکوکاران واقعى، شرایط
زیادى دارد که یکى از آنها انفاق کردن از اموالى
است که مورد علاقه انسان است; زیرا عشق و
علاقه واقعى به خدا، و احترام به اصول انسانیت و
اخلاق، آن گاه روشن مى شود که انسان بر سر دو
راهى قرار گیرد، در یک طرف مال و ثروت یا مقام
و منصبى قرار داشته باشد که مورد علاقه شدید او
است، و در طرف مقابل خدا و حقیقت و عواطف
انسانیت و نیکوکارى.
اگر از اولى به خاطر دومى صرف نظر کرد معلوم
مى شود در عشق و علاقه خود صادق است.
و اگر در این راه حاضر بود تنها از موضوعات جزئى
صرف نظر کند، معلوم مى شود عشق و علاقه
معنوى او نیز به همان پایه است و این مقیاسى
است براى سنجش ایمان و شخصیت.
در پایان آیه براى جلب توجه انفاق کنندگان مى
فرماید: آنچه را که انفاق مى کنید (کم یا زیاد از
اموال مورد علاقه یا غیر مورد علاقه) خدا از همه
آنها آگاه است (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْء فَإِنَّ اللّهَ
بِهعَلیمٌ).
بنابراین، هرگز گم نخواهد شد و نیز چگونگى آن بر او مخفى نخواهد ماند.
* * *
نفوذ آیات قرآن در دل هاى مسلمانان
نفوذ آیات قرآن در دل هاى مسلمانان به قدرى
سریع و عمیق بود که بلافاصله بعد از نزول آیات
اثر آن ظاهر مى گشت، به عنوان نمونه در مورد
آیه فوق در تواریخ و تفاسیر اسلامى چنین مى خوانیم.
۱ ـ یکى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نام
ابو طلحه انصارى در مدینه نخلستان و باغى
داشت بسیار مصفا و زیبا، که همه در مدینه از آن
سخن مى گفتند، در آن چشمه آب صافى بود که ه
موقع پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آن باغ مى
رفت از آن آب میل مى کرد و وضو مى ساخت.
علاوه بر همه اینها آن باغ درآمد خوبى براى ابو
طلحه داشت، پس از نزول آیه فوق به خدمت
پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده، عرض کرد:
مى دانى محبوب ترین اموال من همین باغ است،
من مى خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا
ذخیره اى براى رستاخیز من باشد، پیامبر(صلى الله
علیه وآله) فرمود: بَخٍّ بَخٍّ ذلِکَ مالٌ رابِحٌ لَکَ: آفرین
بر تو، آفرین بر تو، این ثروتى است که براى تو
سودمند خواهد بود .
سپس فرمود: من صلاح مى دانم آن را به
خویشاوندان نیازمند خود بدهى .
ابو طلحه دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله) را
عمل کرد و آن را در میان بستگان خود تقسیم کرد.(۱)
۲ ـ روزى مهمانى بر ابوذر وارد شد، او که زندگى
ساده اى داشت از مهمان معذرت خواست که من
بر اثر گرفتارى نمى توانم شخصاً از تو پذیرایى کنم،
من چند
شتر در فلان نقطه دارم، قبول زحمت کن
بهترین آنها را بیاور (تا براى تو قربانى کنم).
میهمان رفت و شتر لاغرى با خود آورد.
ابوذر به او گفت: به من خیانت کردى، چرا چنین
شتری آوردى؟
او در جواب گفت: من فکر کردم روزى به شترهاى
دیگر نیازمند خواهى شد.
ابوذر گفت: روز نیاز من زمانى است که از این
جهان چشم مى بندم (چه بهتر که براى آن روز
ذخیره کنم)
خداوند مى فرماید:
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا
مِمّا تُحِبُّونَ .(۲)
۳ ـ زبیده همسر هارون الرشید قرآنى بسیار گران
قیمت داشت که آن را با زر و زیور و جواهرات
تزیین کرده بود و علاقه فراوانى به آن داشت، یک
روز هنگامى که از همان قرآن تلاوت مى کرد به
همین آیه لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ
رسید، با خواندن آیه در فکر فرو رفت و با خود گفت:
هیچ چیز مثل این قرآن نزد من محبوب نیست،
باید آن را در راه خدا انفاق کنم، کسى را به دنبال
جواهر فروشان
فرستاد، تزیینات و جواهرات آن را بفروخت و بهاى
آن را در بیابانهاى حجاز براى تهیه آب مورد نیاز
بادیه نشینان مصرف کرد که مى گویند: امروز هم
بقایاى آن چاه ها وجود دارد و به نام او نامیده
می شود.(۳)
منبع