یا مهدی ادرکنی
26 اسفند 1401 توسط اعظم
گفتم که روی خوبت،از من چرا نهان است؟
گفتا:تو خود حجابی،ورنه رخم عیان است!
🌺🌺🌺🌺
گفتم که از که پرسم،جانا نشان کویت؟
گفتا: نشان چه پرسی،آن کوی بی نشان است!
🌺🌺🌺🌺
گفتم مرا غم تو،خوشتر ز شادمانی
گفتا:که در ره ما،غم نیز شادمان است!
🌺🌺🌺🌺
گفتم که سوخت جانم،از آتش نهانم
گفت آنکه سوخت او را،کی نادیا فغان است!
🌺🌺🌺🌺
گفتم:فراق تا کی؟گفتا که تا تو هستی!
گفتم:نفس همین است؟گفتا سخن همان است!
🌺🌺🌺🌺
گفتم که حاجتی هست،گفتابخواه از ما!
گفتم:غمم بیفزا،گفتا که رایگان است
🌺🌺🌺🌺
گفتم:ز (فیض) بپذیر،این نیم جان که دارد
گفتا: نگاه دارش،غمخانهٔ تو جان است