چه تعبیر جالبى دارد امیر مؤمنان على(علیه السلام)
درباره همین آیه حدید، آنجا که مى گوید: الزُّهْدُ کُلُّهُ
بَین کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى
ما فاتَکُمْ وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى
الْمَاضِی، وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ!:
تمام زهد در میان دو جمله از قرآن است، آنجا که
خدای سبحان مى فرماید:…به خاطر آنچه از دست
داده اید، غمگین نشوید، و به آنچه خدا به شما داده
دلبسته و مغرور نباشید ، بنابراین، هر کس بر گذشته
تاسف نخوردوبه آنچه در دست دارد دلبسته نباشد،
زهد را از هر دو طرف در اختیار گرفته .(۵)
نکته دیگر این که، توجه به این اصل که: ناکامیها با
زندگی انسان از آغاز عجین بوده، و طبق سنت حکیمانه
اى
مقدر شده است، و دنیا پیوسته فراز و نشیب دارد ،
انسان را براى تحمل شدائد، شجاع و در برابر حوادث
سخت، صبور و مقاوم مى سازد، به او آرامش خاطر مى
دهد، و از بیتابى ها و جزع مانع مى گردد.
ولى، باز تأکید مى کنیم: این تنها در مورد مصائب غیر
قابل اجتناب است، و گرنه، مصیبتها و ناکامیهائى که ت
معلول گناهان و سهل انگارى خود انسان است، از این
بحث خارج مى باشد و راه مقابله با آنها موضعگیرى
صحیح، در برنامه هاى زندگى است.
این بحث را با سرگذشتى که بعضى از مفسران آورده ا
پایان مى دهیم:
قتیبة بن سعید (۶) مى گوید: وارد یکى از قبایل عرب
شدم، صحرائى دیدم پر از شترانى که همه مرده بودند،
که به شماره در نمى آمد، در آنجا پیر زنى بود، پرسیدم
این شتران از آن که بوده است؟ گفت: از آن پیرمرد که
بالای آن تل نشسته و پشم مى تابد، به سراغ او آمدم.
گفتم: اینها همه از آن تو بوده؟! گفت: به نام من بوده است.
گفتم: چه شده که به این روزگار افتاده اند؟ در جواب
(بى آنکه اشاره اى به آفت و علت مرگ و میر آنها کند)
گفت: آن کس که داده بود گرفت.
گفتم: (ناراحت نیستى و) در این باب چیزى گفته اى؟
گفت بلی، این دو بیت را گفته ام:
لا وَ الَّذِى أَنَا عَبْدٌ مِنْ خَلائِقِهِ *** وَ الْمَرْءُ فِى الدَّهْرِ نَصْبُ الرُّزْءِ و الْمِحَنِ
ما سَرَّنِى أَنْ أُبْلِى فِى مَبارِکِها *** وَ ما جَرى مِنْ قَضاءِ اللّهِ لَم یَکُنْ!
سوگند به آن کس که من بنده اى از مخلوقات او هستم
ـکه انسان در دنیا هدف مصائب و محنتها است .
اگر شترانم در خوابگاه خود بودند ـ و این قضاى الهى
که اتفاق افتاد رخ نمى داد خوشحال نمى شدم (من
تنها به رضاى او راضیم و هر چه او خواسته است همان
را مى پسندم).(۷)